الهه ی الهام
انجمن ادبی
« هدف» شلیک کردم
یکی از ما دو بایست می مرد او می بود یا من ،هیچ کاری نمی شد کرد و هیچ کس نمی تواند مرا سرزنش کند تو هم اگر جای من بودی چنین می کردی مادرم از ترس نمی تواند بخوابد؛ شاید هم از خطر بزرگی که در کمین من است. شاید بهتر همین باشد مردن و او را از ترس رهاندن. بد، بد است و نگرانی همیشه هست شاید او تک فرزند بود هنوز خدا سکوت کرده است و چیزی نمی گوید و حتی کلمه ای برای هدایت ما نمی گوید اگر آن ها مرا بکشند اول آن پسر را خواهم یافت تا هر چه در ذهن دارم به او بگویم تا بدانم و درک کنم کدام یک به بدترین وضع گلوله را حس کردیم و از او پوزش بطلبم اگر زهره این کار را می داشتم! اینجا هر آنچه هست کلاف سردر گم است و پریشانی فقط در اینجا می توان دید گریه ی مرد را یا هق هق گریه اش را و این یعنی خدا هیچ اعتنائی به ما نمی کند که این به راستی وضعیت اسفناک و خونباری است ! شاعر :دابلیو .اچ .آدن مترجم:زین العابدین چمانی تاریخ ترجمه:30شهریور 1387 نظرات شما عزیزان: سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|