الهه ی الهام
انجمن ادبی

استاد مجید خادم در نمایشگاه پایتخت خوشنویسی

سعدالسلطنه- قزوین

پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:پایتخت خوشنویسی,قزوین,مجید خادم,الهه ی الهام, :: 19:26 :: نويسنده : حسن سلمانی

خوشنویس: مجید خادمی

 

چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:تابلو,خط,آزادی,خادم,الهه ی الهام, :: 9:15 :: نويسنده : حسن سلمانی

« جامانده...»

 

کوله تنهایی ام انگار باز
درمسیرخاطرت جامانده است

راهوار راه ناهموار تو
عاقبت اینسوتر از پامانده است


روزگاری منظر چشم تو را
با کلافی از غزل می بافتم
آن امید و اشتیاق این روزها
ازخودم می پرسم آیا مانده است؟


همسفریا همقدم یا هیچ یک
سایه ای، وهمی، گمانی بوده ای
چون خیالی مات و محو و نیمه جان
چون سرابی که به صحرا مانده است


در همین نزدیکی دور و دراز
می رسد گاه افول ماجرا
ساحل چشمی در اندوه غروب،
برلبش جاپای رویا مانده است


کوله بارکهنه ی تنهایی ام
درمسیر آمدن جامانده است
برنمی گردم دوباره راه را
گرچه درآن آرزوها مانده است...

مسعوده جمشیدی

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:شعر,جامانده,مسعوده جمشیدی,الهه ی الهام, :: 18:33 :: نويسنده : حسن سلمانی

"یول"

یارادانیم یاخشی بیلیر

یولوم کیملرین یولودور.

دوننین صحبتی دگیل،

لاپ قدیملرین یولودور.

منی قیش،یاز آنان یوللار،

تانریا اوزانان یوللار،

حلالیق قازانان یوللار،

خوش قدم لرین یولودور.

قولاغ حاقدان گلن سسده،

کئونول گونده بیر هوسده،

منیم یولوم پرده اوسته

یانان سیم لرین یولودور.

روحوم یوللارا بلددی،

یول چاشانلار خجالتدی.

نوح ،ابراهیم ،محمددی،

یول آداملارین یولودور.

"راه"

آفریدگارم نیک می داند

راهم راه جه کسانیست.

صحبت دیروز نیست

راه پیشینیان است.

راهم راه زمستان و بهار

ره بسوی کردگار

راه حلال طلبان،

راه ،راه خوش قدمان.

گوش بر ندای برآمده از حق،

دل هر روز بر صد هوس،

راهم به روی پرده ها

راه سیم های سوخته است.

روحم به این راه ها آشناست،

گمراهان شرمسار.

راه نوح ،ابراهیم ، محمد

راه ،راه آدمیان است.

شاعر: زلیم خان یعقوب

دیلمانج: زین العابدین چمانی

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:یول,شعرترکی,زلیمخان,چمانی, :: 12:43 :: نويسنده : حسن سلمانی

"مزار داشلاری"

 

 

آغریا هیکلدی، درد آبیده

 

بو آغری داشلاری،آزار داشلاری.

 

 

 

یازدا یاغیش دویر،قیشدا قار باسار،

 

پوزار ناخیشلاری،پوزار داشلاری.

 

 

 

هر گلن اوخویور آدی ،سوی آدی،

 

هره بیر طرفه یوزار داشلاری.

 

 

 

زمان ایتیرسه ده توزاناغیندا،

 

اوستالار وورهاوور یازار داشلاری.

 

 

 

داش یونن قیمتین باهالاشدیریب،

 

همیشه دبده دی بازار داشلاری.

 

 

 

عومرون سون عنوانی، سون نیشانگاهی،

 

 

باخار بیر بیرینه مزار داشلاری.

 

 

 

"سنگ مزار"

 

 

 

نماد درد است،یادمان رنج

 

این سنگ های مزار ،سنگ بوته زار .

 

در بهار باران می فشاردش،

 

در زمستان نهان به زیر برف،

 

پاک می کند نقش و نگار ها را

 

هر کس میخواند نامش را ،شهرتش را

 

هرکس به گونه ای تعبیر و تفسیر میکند.

 

گر در گرد وغبار زمان محو شوند

 

باز استادان پی در پی میتراشند .

 

سنگ تراش قیمتش را گران کرده است،

 

همیشه بر همان سیاق است سنگ های بازار.

 

آخرین عنوان عمر ،آخرین نشانیش،

 

به یکدیگر می نگرند این سنگ های مزار.

 

                                                                                                           دیلمانج:زین العابدین چمانی

                                                                       پاییز 1392

 

بازگشت همه به سوی اوست!

با خبر شدیم مادربزرگ دوست و همکار عزیزمان،« جناب آقای کاظم کلیچ »دار فانی را وداع گفته و به ملکوت خدا، به آنجایی که بایسته و شایسته ی مقام والای اوست، عروج کرده است. خبرمرگ تلخ است و تکان دهنده؛ البته بیشتر برای ما که بر زمین به جا می مانیم وگرنه خوب می دانیم که جای همه ی مادرها «بهشت» است و بس!مخصوصاً این مادر مرحوم که در ایام  عزاداری سرور و سالار شهیدان؛ حضرت اباعبدالله الحسین،ما را ترک کرده تا میهمان خوان کرم این خاندان، در آسمانها باشد.

برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت داریم.

 

روحش شاد و قرین رحمت باد.

 

آمین!!!

 

از طرف مجید خادم و حسن سلمانی

 

یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:کلیچ,تسلیت,مادر,الهه ی الهام, :: 8:28 :: نويسنده : حسن سلمانی

« ماست ها را کیسه کردن»


کنایه از ترس و جاخوردگی است.
کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب شده در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحیۀ اصفهان بود و زیر نظر ظل السلطان حاکم ظالم اصفهان و فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می کرد. پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته است.  
مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسب الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت.در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است حکام وقت با اختیارات تامه و کلیۀ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخ ها و قیمت ها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات می کردند. 
روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادۀ غذایی که ارزان ترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمی توانند استفاده کنند. مختارالسلطنه اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت. 
چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافۀ ناشناخته و متنکر به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.  
ماست فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید:«چه جور ماست می خواهی؟» مختارالسلطنه گفت:«مگر چند جور ماست داریم؟» ماست فروش جواب داد:«معلوم می شود تازه به تهران آمدی و نمی دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»  
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت:«ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان می خواست به مشتری می فروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید می توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می کند بخرید! اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می فروشیم به این جهت ما لبنیات فروش ها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم! حالا از کدام ماست می خواهی؟ این یا آن؟!» 
مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند. سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگۀ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت:«آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر صورت تو را آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!» 
چون سایر لبنیات فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند ، همه ماست ها را کیسه کردند تا آب هایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند. 
آری، عبارت ماست ها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضرب المثل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار می گیرد.

تهیه کننده:401

یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:مثل آباد,401,الهه ی الهام,ماست, :: 8:18 :: نويسنده : حسن سلمانی

از سال های برف و بنفشه

تنها  خماری باقی مانده است و

سایه ای از خاطرات

که چون اشباح

 شبانه در اتاقم  پرسه می زند.

 

پدرم می گفت :

"آل کاپون" هم که باشی1

سرو کارت با "آلکاتراز " است2

حالا که خوب فکر می کنم

می بینم که از "محلۀ چینی ها" 3

تا همین" کوچه سرخپوست ها" ی  خودمان 4

راه دوری نیست.

 

پدر که نصیحتم می کرد

نمی  بر چشمان دریایی اش می نشست

که هیچ تناسبی با تکان شدید شانه هایش نداشت.

 

یک روز در " آخر خط " نازی آباد 5

بر سطح پالتی / آلوده و هزار رنگ

نوشته بودند:

"سوپر مارکت دنیا"

با خودم گفتم:

وقتی که خطاط

در چار راه روزمر˚گی

واگویه های شاعران را بر ابر و باد نقش می کند و

 به عابران می فروشد

باید به آخر خط ایمان آورد.

 

حالا که بار دیگر

 بنفشه ها

سر از برف بیرون آورده اند

می خواهم که پدر را

با خط یک مترو

به آلکاترازبرده

تا با شمَ پلیسی اش

چاره ای برای فرار بیاندیشد.

محمدجلیل مظفری


 


1- آل کاپون معروف‌ترین گانگستر آمریکا و بزرگترین نماد قانون شکنی در دهه ۱۹۲۰ آمریکاست. آلفونسه گابریل کاپون در ۱۷ ژانویه سال ۱۸۹۹ متولد شد و در ۲۵ ژانویه ۱۹۴۷ زندگی را بدرود گفت. او مقداری از دوران محکومیتش را در زندان آلکاتراز گذراند. در زندان دچار مشکلات روحی و روانی شد. حتی چند ماه آخر محکومیت را در بیمارستان روانی گذراند. او در سال ۱۹۴۷ در پی ایست قلبی درگذشت.

2-  آلکاتراز جزیرۀ کوچکی است در خلیج سانفرانسیسکو که در سال ۱۸۵۰ به عنوان تاسیسات نظامی بنا شد و پس از آن تا سال ۱۹۳۳ بعنوان یک زندان نظامی کاربری داشت. در ماه اوت سال ۱۹۳۴ به زندان فدرال تبدیل شد و ۲۹ سال مقر جنایتکاران حرفه‌ای - از جمله آل کاپون، رابرت فرانکلین استرود (که به پرنده باز آلکاتراز معروف بود) و آلوین کارپیس که با سابقه‌ترین زندانی آلکاتراز به شمار می‌رفت - بود.

3- محله چینی‌ها یا (چاینا تاون) به مرکزیت خیابان گرانت و خیابان استاکتون (سن فرانسیسکو) در شهر سان فرانسیسکو و در ایالت کالیفرنیا قرار دارد.

این محله به محل تجمع خلاف کاران معروف است‏ ، چنانچه فیلمی در ژانر جنایی، مرموز، مهیج، درام  با همین نام  ساخته شده است. کارگردان این فیلم رومن پولانسکی است. این فیلم در سال ۱۹۷۴ میلادی ساخته شد. از بازیگران این فیلم می‌توان به جک نیکلسون و فی داناوی اشاره کرد.

4- کوچه ای واقع در ضلع غربی ابتدای خیابان لاله زار .

5- نام ایستگاهی درمحل ی نازی آباد تهران.

دئدیم-دئدی

دئدیم گور ساچلارین نه تئز آغاردی

پاییزین سالدیغی قیرو دور دئدی

دئدیم-

عوئمور نه دیر سندن ائوتری

اجلین الینده بیر اوو دیر دئدی

دئدیم بختین سنه هئچ یار اولدو مو؟

گوئز لری کور اولوب،قاراو دیر -دئدی

دئدیم-هانسی دیار یئتیریب سنی

یوردوم یاد ائل لرده گیروو دور -دئدی

 

گفتم-گفت

گفتم :زلف سیاهت چه زود سپید گشت

گفت:

کولاک پاییز است بر آن نشسته

گفتم:

چیست عمر به نزد تو

گفت:صیدی است به دست اجل

گفتم:بخت هیچ یارت شد آیا ؟

گفت: چشمانش کور گشت و به کلی ندید

گفتم:دست پرورده کدام دیاری

گفت:سرزمینم نزدبیگانگان گرو مانده است.

دیلمانج:زین العابدین چمانی

شنبه 25 آبان 1392برچسب:شعر ترکی,,,زین العابدین چمانی,,,الهه الهام, :: 14:30 :: نويسنده : حسن سلمانی

«چغیریش»

چیرپیرام قاپینی یوموروقنان

جیرمالاییرام پنجره لری

من بوغولماقدایم،بوغولماقدا

بئزمیشم من هر نه دن

قویون چیغیریم،های سالیم:

                                      آی،

سیزلنم!

            آچین بو قاپیلاری!

من بیر آچیخ یئر ،هاوا آختاریرام

بیر دام اوستو

                 بیر داغ باشی

                                      بیر چوئل گئنیشلیگی

بلکه اوردا هاوالانیم

آه !

       ایستیرم اوجادان چیغیرام

سسیم سیزلره چاتسین !

من چیغیرماغا

نفس چئکمگه گرکلی اولان،

قاپینی یموروقلایان

پنجره لره جیرماقلاشان

کیمسه کیمی

احتیاجیم وار!

من های- کوی سالاجایام

بو هاینان، گَره ک منیم دادیمه چاتاسیز

سیز ای یاتمیش، نئچه اویموش

کیمدیر منلن چیغیریشا!

شاعر: زین العابدین چمانی

25/10/88

شنبه 25 آبان 1392برچسب:چیغیریش,شعرترکی,چمانی,الهه ی الهام, :: 13:42 :: نويسنده : حسن سلمانی

"جینگ آی"

جینگ آی مشهور به جیانگ هایچینگ متولد چین به سال 1910م.و متوفی 1996م.

جینگ آی که اهل جینهوای ژجیانگ و پسر یک ملاک ثروتمند بود ،استعداد شعر و شاعریش را از همان اوان کودکی نشان داد و علاقه وافر خود را به علم اندوزی در زبانهای غربی در طول زندگیش حفظ کرده است .آی در سال 1928برای تحصیل به فرانسه رفت

و هم تحت تاثیر شعر فرانسه قرارگرفت و هم عقاید دموکراسی غربی.به دنبال بازگشتش از فرانسه در سال 1932بخاطر این عقاید خطرناک سه سال را در زندان سپری کرد .یک سال پس از رهائیش از زندان نخستین مجموعه از اشعارش را به نام "رودخانه دایان "منتشر ساخت.از این کتاب به گرمی استقبال شد و بطور گسترده ای رواج یافت و  جایگاه وی را بعنوان یکی از شاعران پیشرو معاصر چین تثبیت کرد .

نگرانی زیاد وی و همدردی بی حد و حصر وی با محرومین و آفرینش هنری از زندگی دهشتبار بینوایان با آموزه های ادبی مائو همانندی یافت . این امر به وی کمک کرد تا شغلی مانند ویراستاری مجله "ادبیات عامه " را از سالهای 1949 تا 1953 به دست گیرد

-مجله ادبی رسمی که در خدمت توسعه و پیشرفت ادبیات در جمهوری خلق چین شد.

آی بعنوان عضو پیشرو شعر سپید و طرفدار بیان آزاد در سال 1957 بعنوان یک راست گرا محکوم شد و در نتیجه انتقادش از حزب به اردوگاههای کار اجباری در جینجیانگ و هلون جیانگ فرستاده شد . در سال 1961میلادی از این اتهام تبرئه شد .

با این وجود "آی" دیگر تا سال 1978 دست به قلم نبرد .

مترجم : زین العابدین چمانی

شنبه 25 آبان 1392برچسب:ادبیات جهان ,,,الاهه الهام ,,,زین العابدین چمانی, :: 12:43 :: نويسنده : حسن سلمانی

« بلا آخمادولینا»

بلاآخمادولینا، متولد روسیه به سال 1937 م است.نام کوچک ایزابلا آخاتوآناست که از تبار تاتار و ایتالیایی است. و در اوج حکومت استالین در مسکو به دنیا آمد.

اولین کارش به نام« شجره نامه» در سال1955.م منتشر شد. نخستین مجموعه اشعرش به نام « نخ» در سال 1962.م چاپ شد. وی در سال 1960.م از موسسه ی ادبی گورکی فارغ التحصیل شد.

در دهه ی پنجاه میلادی ابتدا با یوگنی یوتوشنکوی شاعر و سپیس با یوری ناگیبین نثر نویس ازدواج کرد. آخمادولینا که شاعر غزلسراست بارها در شعرش زندگی در کلانشهرهاو وضعیت زنان و مادری را در اتحاد جماهیر شوروی مورد خطاب قرار داده است.

آخمادولینادر کارش به دنیای مادی و اشیائ بی جان روح و عواطف تازه ای دمیده است .وی پس از انتشار The chills"سرما"(1968)به ندرت آثارش را به چاپ رسانده است.هر چند "Dreams of GEORGIA"رویاهای گرجستان» را در سال 1977.م به زیور طبع آراسته است.

مترجم: زین العابدین چمانی

شنبه 25 آبان 1392برچسب:ادبیات روس,چمانی,الهه ی الهام,آخمادو, :: 12:26 :: نويسنده : حسن سلمانی

واژه های فارسی به کار رفته در قرآن(3)


● سجیل:
سجیل به معنای سنگ هایی از گل پخته است که بر سپاه فیل از آسمان باریده شد. نویسندگان نخستین به فارسی بودن این واژه پی برده بودند و حتا طبری می‌نویسد که از واژه های فارسی سنگ و گِل درست شده است. این واژه از فارسی میانه بدون واسطه وارد عربی شده است.
آیه ها: ترمیهم بحجاره من سجیل (فیل/۴)، همچنین در حجر/۷۴ و هود/۸۲
● سراج:
سراج به معنای چراغ و مشعل است و از یک واژه ی آرامی و سریانی گرفته شده است. ولی هر دو واژه ی آرامی و سریانی نیز از واژه ی فارسی چراغ گرفته شده است و احتمالن به طور مستقیم از فارسی وارد عربی شده است.
آیه ها: و جعلنا سراجا و هاجا (نبا/۱۳)، همچنین در احزاب/۴۶؛ نوح/۱۶ و فرقان/۶۱)
● سرادق:
به معنای سراپرده و حفاظ است و تنها یک بار در قرآن در آیات آخرت‌شناسی در توصیف عذاب و شکنجه‌های گنهکاران آمده است. مفسرین از سیاق کل آیه یک مفهوم کلی از این واژه را درک می کردند ولی درباره ترجمه خود واژه مطمئن نبودند. برخی آن را از واژه سرادر فارسی به معنای کف پوش و برخی نیز آن را از واژه ی سراپرده، دیگران آن را از واژه ی سراطاق و باز برخی دیگر آن را از واژه ی سراچه دانسته‌اند. اما اصل این واژه سراپرده است. این واژه در فارسی باستان وجود داشته و به آرامی و فارسی-عبری راه یافته است و در هر دو نیز به معنای جلوخان است. واژه ی سرادق در شعرهای کهن عربی به کار رفته است و نمی‌توان مشخص کرد که آیا این واژه به طور مستقیم از فارسی به عربی راه یافته است یا زبان آرامی در انتقال این واژه واسطه بوده است.
آیه ها: و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بیس الشراب و ساءت مرتفقا (کهف/۲۹)
● سربال:
این واژه در شعرهای کهن عربی به معنای پیراهن زره‌دار به کار رفته است. مفردات راغب آن را در قرآن به معنای «پیراهن از هر نوعی» می‌داند. این واژه همان واژه شلوار فارسی است که خاستگاه اصلی آن نیز سرواله است که سپس در عربی به صورت سربال در آمده است. واژه‌های مشابه دیگری در آرامی و سریانی نیز وجود دارد که همه ی آن ‌ها از فارسی وام گرفته شده‌اند. در هر حال احتمالن این واژه از واژه‌های نخستینی است که از آرامی به عربی راه یافته است.
آیه ها: سرابیلهم من قطران وتغشی وجوههم النار (ابراهیم/۵۰)، همچنین در نحل/۱۶)
● سَرَد:
این واژه تنها یک بار در آیه‌ای که درباره ی توانایی‌های داود در اسلحه‌سازی است، به کار گرفته شده است. سرد شکلی از واژه زَرَد است که همچون واژه ی مزرّد بین عرب ها زیاد به کار می‌رفته است. سرد از واژه اوستایی zrāδa به معنای روکش زره، وام گرفته شده است که در پهلوی به صورت zrih و در فارسی امروزین به صورت زره در آمده است. این واژه به سریانی و ارمنی نیز وارد شده است. در هر حال این واژه پیش از اسلام وام گرفته شده ، یا به طور مستقیم از فارسی وارد عربی شده و یا سریانی واسطه این انتقال بوده است.
آیه ها: ان اعمل سابغات وقدر فی السرد واعملوا صالحا انی بما تعملون بصیر (سبا/۱۱)

گرد آوری: 401

چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:واژه های فارسی,قرآن,401,الهه ی الهام, :: 22:41 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنگر به خشم چهره ی تاتارش

 

 

 

شاعر: محمدجلیل مظفری

خوشنویس: مجید خادمی

 

 

با داس زرد وحشی ِ خون بارش

 

باز آمده به قصد درو پاییز

سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : حسن سلمانی

چترها منتظر بارانند

آسمان گریه ندارد انگار

ابرهای یله سرگردانند

شعر: محمدجلیل مظفری

خوشنویس: مجید خادمی

سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

خورشید بر فراز شب ِ خیمه ها دمید

 

مهتاب مژده داد

" حُر " از سپاه کفر به آزادگی رسید

محمدجلیل مظفری

 

سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : حسن سلمانی

بیست و یکم آبان ماه زادروز علی اسفندیاری است. همان نیما یوشیج عزیز خودمان؛ کسی که به شایستگی ابداع کننده شیوه ی نوین در شعر فاخر فارسی است و می توان او را پدر شعر امروز فارسی نامید. به یمن این روز یکی از زیباترین و آشناترین سروده های پیرمردی که به قول جلال آل احمد، چشم ما بود، را می آورم:

« تو را من چشم در راهم»

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن،

سایه ها رنگ سیاهی را

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در آن دم که بر جا،

درّه ها چون مرده ماران، خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر

به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم!

سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:نیما, چشم به راه,, :: 13:18 :: نويسنده : حسن سلمانی


« هفتاد و سومین نفر»

زنگ کلاس ها را زودتر ازموعد زده اند واین خیل پرشوردختر هاست که به سمت حیاط سرازیر می شود. آرام و روان پله هارا پایین می آیم گرچه ازین جمعیت عجول چندین بارتنه میخورم. نوای محزون نوحه گری مردی که ازبلند گوی خاک گرفته مدرسه پخش می شود، دلتنگی ام را رقیق ترمی کند. جز این صدا هیچ نمی شنوم.
وسط حیاط چند خیمه کوچک سفید وسبز برپا کرده اند. سفید وسبز ولی پراز قرمز. یادم می آید که همین ساعت پیش دخترکی که گویا دختر خانم مدیر بود رویشان را با گواش قرمزلکه می انداخت. زیرخیمه ها را خاک اره ریخته اند. فضای مجذوب کننده ایست. زمانش فرارسیده است. می خواهند خیمه هارا آتش بزنند، وبازجمعیت مشوش برسراینکه چه کسی آغازگر باشد. بالاخره زور یکی می چربد و در یک لحظه آتش ودود تمام صحنه را به کام میکشد. خیمه ها درحال سوختن اند وهمه ریخته اند وسط این آتش تا از پارچه ی خیمه های نیم سوخته برای خود تبرّک بردارند. چه تقلای نامفهومی!!!

کناری ایستاده ام. چه آسمان ابرآلودی! چه آتش سردی؟!!!

درچشم برهم زدنی پیکره ی خیمه ها متلاشی می شود. یک لحظه پیرزن خدمتکار مدرسه را می بینم که از آن طرف حیاط با گام های سنگین وسریع می آید وسط معرکه دخترها را کنار می زند و اززیر پایشان تکه پارچه ی سبزنیم سوزی را بیرون می کشد ومی رود، چشم هایش غمگین و نمناک...
جمعیت به همان سرعت گرد آمدن پراکنده می شود، حالا من می مانم و این کنج خلوت و سؤالی که از دل آشوبی اشباعم می کند:هیچ هفتاد و سومین نفری بین ما هست؟

مسعوده جمشیدی

سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:مسعوده,هفتاد و سه,الهه ی الهام,خیمه, :: 13:7 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: سالار مگس ها

نویسنده: ویلیلام گلدینگ

مترجم: سوسن اردکانی

انتشارات: آپادانا.1363

تعدادصفحات: 336 صفحه

 

سلام دوستان؛

این بار می خواهم کتابی را به شما معرفی کنم که در سال 1983.م همای نوبل بر شانه های نویسنده اش نشسته است. « سالار مگسها» اثر جاودانه ی « ویلیام گلدینگ»...

شاعر و رمان نویس بریتانیایی که از هفت سالگی آرزوی نویسندگی داشته و در نوزده سالگی وارد آکسفورد شد و ادبیات انگلیسی خواند.

سالار مگس ها معروفترین کتاب گلدینگ است که روایتگر« معصومیت از دست رفته » انسان هاست.گروهی پسر بچه ی مدرسه ای بین 6تا12 ساله بر اثر سانحه ی هوایی، و سقوط هواپیما، سر از یک جزیره ی استوایی در می آورند. اول همه چیز خوب و جذاب و حتی فوق العاده است وخیلی خوب پیش می رود...

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:سالار مگسها,گلدینگ,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 20:10 :: نويسنده : حسن سلمانی

«محمد مهدی الجواهری»

 متولد عراق بسال 1900میلادی و متوفی 1997م

محمد مهدی الجواهری در خانواده ایرانی در نجف به دنیا آمد و پس از جنگ جهانی دوم تابعیت عراق را پذیرفت.اقدامات انقلابی وی  بعنوان عضو حزب کمونیست عراق در اوضاع آشفته سیاسی، از سویی  مورد غضب و تحت تعقیب حکومت وقت قرار گرفت و از سویی دیگر مورد تقدیر دولت های بعدی قرار گرفت .او که عمیقا ً تحت نفوذ شعر کلاسیک عرب بود با دیگر نئوکلاسیک گرایان نیز سهیم بود ؛ امّا در زمره معدود کسانی قرار گرفت که مهارت و تبحرشان در شعر سنتی خلاقیتشان را تقویت کرد .

قدرت موزون ،جذبه و نیروی عاطفی شعرش در شاعران جوانتر که این ویژگی ها را برای خلاص کردن خود از شعر کلاسیک بکار گرفتند؛ بسیار تاثیر گذار بود.

 .

آثار برگزیده:

1-دیوان الجواهری(مجموعه آثار 1941،1950،1953)

2-نامه ای از تبعید (1965 )

3- نامه بازگشت (1969 )

4-در بیخوابی (1971 )

مترجم: زین العابدین چمانی

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:الجواهری,ادبیات جهان, چمانی,الهه ی الهام, :: 12:47 :: نويسنده : حسن سلمانی

«آدم فروشی»

سهل - سومبات*

توانستی بفروشی

چه چیزی را به چه؟

چه کس ی را به که؟

گر تنها بودی، هیچگاه نامت را بر زبان نمی آوردم

همچو میکروب بر تاریخم پخش شدی و سرایت کردی

برای رسیدن به قله ای که راهش با سینه ی بابک هایم گشوده گشته

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : حسن سلمانی

«جوردی آلبیستون»

جوردی آلبیستون، متولد استرالیا بسال1964میلادی

آلبیستون دوره دکترای خویش را در ادبیات انگلیسی در سال 1995به پایان رساند .نخستین مجموعه اشعار وی به نام آرکس عصبی (1995) شایسته جایزه اول در جایزه ماری گلیمور و جایزه دوم در جایزه ان الدر شد و همچنین در فهرست جایزه نوین برترینهای ولز جنوبی با نام کنت اسلسور قرار گرفت.

دومین مجموعه اشعار آلبیسون با نام BOTANY BAY DOCUMENT;تاریخچه شعر زنانBOTANY BAY(1996 باز آفرینی شاعرانه زندگی زنان محکوم در BOTANY BAY و PORT JACKSON  است که با بهره گیری از منابع تاریخی مانند روزنامه ها، گزارش های سفر با کشتی ، نقشه ها و یاد داشت ها بر آن فائق آمده است.

سومین مجموعه اشعارش به نام اعدام جین لی  (1998) اظهار نظر در باره آخرین زن اعدامی در استرالیا است . مجموعه اشعار اخیر وی تاکید فکری و آموزشی دارد ودر عین حال همزمان به باز سازی قلمرو مردان در شروه های استرالیایی و بازسازی و پیکر بندی مجدد تاریخ استرالیا بر اظهار نظر در باره "حکایت وی " می پردازد.

                                                          مترجم: زین العابدین چمانی

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:جوردی آلبیستون,چمانی,الهه ی الهام,ادبیات جهان, :: 10:16 :: نويسنده : حسن سلمانی

« امیری باراکا»

امیری براکا، متولد آمریکابه سال 1934.م است. نام اصلی او اورت لروی جونز است که در نیوآرک نیوجرسی به دنیا آمد. امیری باراکا به دانشگاه هاروارد رفت و در نیروی هوایی خدمت کرد. سپس به نیو یورک نقل مکان کرد.

او از دانشگاه کلمبیا و نیو اسکول( مکتب جدید) فارغ التحصیل شد و به سرعت به چهره ای شاخص در محافل ادبی پیشگام تبدیل شد. باراکا چندین مجله ی بانفوذ را ویراستاری کرد.دوست نزدیک و عضو وابسته ی شاعران مهم بیت،بلک ماونتین( کوه سیاه) و مکتب نیویورک شد. با موفقیت نمایشنامه ی 1964 وی به نام « هلندی» که به کاوش تنش نژادی و تنفر پرداخت، باراکا به شهرت و معروفیت ملی رسید. در اواسط دهه ی 1960.م او از این دنیای آسمان جل، مأیوس شده بود و از این تعصب و بی عدالتی نژادی به شدت خشمگین شد. ر سال 1965.م زن سفید پوست و بچه هایش را ترک کرد و علقه اش را با دوستان روستایی سفیدپوستش برید. نامش را عوض کرد و به هارلم نقل مکان کرد. سرانجام به نیوآرک برگشت و در آنجا نویسنده ی مهم و برجسته ی نهضت ادبیات سیاهان و فعال سیاسی ، جنجالی برای ملی گرایی و جدایی سیاهپوستان شد. 

در سال 1974.م ایدئولوژی و شعر باراکا دوباره تغییر کرد. او ملی گرایی اولیه ی سیاهان را کنار گذاشت و شروع به حمایت از مارکسیسم کرد.

در طی مراحل مختلف شغل های گسترده ی باراکا، او را فردی ناآرام، با ذهنی وقّاد و تخیل کلامی قوی می بینیم.

شعرهای اولیه ی او مبهم، دردناک و غزل های شخصی است که از صور خیال غریزی و ساختار تکه تکه بهره گرفته تا خودآگاهی دردناک روحی را که از خود و جامعه ی رنج کشیده است، منتقل کند.

در شعرهای بعدی و اغلب بحث انگیز وی بیشتر از گفت و گو استفاده شده است و به شکل بلوز و جاز هستند و گرایش دارند که مستقیم تر و کنش مدارتر باشند.

آثار برگزیده:

1- دیباچه ای بر یادداشت خودکشی جلد بیستم(1961)

2- سخنران مرده(1964)

3- جادوی سیاه(1969)

4- اشعار برگزیده(1961-1995) چاپ1995

مترجم: زین العابدین چمانی

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:باراکا,چمانی,ادبیات جهان,الهه ی الهام, :: 9:55 :: نويسنده : حسن سلمانی

«یوگنی الکساندروویچ یوتوشنکو»

یوگنی الکساندروویچ یوتوشنکو متولد روسیه بسال 1933میلادی است.

یوتوشنکو در ایرکوتسک به دنیا آمد و در مسکو بالید و تحصیل کرد . برخلاف وزنیسنسکی که معاصر وی بود ، سبک شاعرانه یوتوشنکو پرکار، سنت گرا و بسیار مشهور بود .

شهرت او بویژه پس از انتشار "بابی یار" در سال 1961و"میراث استالین" در سال 1962 -که اشعار بسیار تند و انتقادی درباره جامعه شوروی و حکومت آن بود و تا سال 1980 میلادی چاپ نشده بود -بیشتر شد .

علی رغم این سانسور ، یوتوشنکو عضو اتحادیه نویسندگان شورای ریاست جمهوری اتحاد جماهیر شوروی در سال 1967م. شد.

در طی دو دهه بعد چندین مجموعه مهم از غزلیاتش  از جمله "برف دارد میبارد"(1969)، "شایعه پدری"(1975)، و نقطه اتکاء(1981) را منتشر ساخت. پس از دوره ی گورباچف، فعالیت های شعری و ادبی یوتوشنکو کاهش یافت در حالی که مشغله های ملی و بین المللی وی در دیگر فعالیت های هنری افزایش یافت.

آثاربرگزیده:

1- پیشاهنگان آینده(1952)

2- سومین برف(1955)

3- من از تبار سیبریایی هستم(1971)

4- نقطه ی اتکاء(1981)

مترجم: زین العابدین چمانی

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:28 :: نويسنده : حسن سلمانی

« وداع یاران»

چند روز پیش در کلاس درس ادبیات فارسی اول دبیرستان به درس « میر علمدار» رسیدیم، که قسمتی از تعزیه ی حضرت ابوالفضل العباس(ع) است. تقارن زمانی این درس و ایام محرّم، لذّت خواندن این درس را برایمان دو چندان کرد. چیز جالبی که در این درس توجهم را جلب کرد بیتی از شیخ اجل، سعدی شیرازی بود که شبیه امام حسین و حضرت عباس (ع) آن را همخوانی می کنند؛

« بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران    کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران»

 در حالی که حدود ششصد سال فاصله ی زمانی بین واقعه ی کربلا و عصر سعدی است. گذشته از این،تکرار و زمزمه ی همین غزل با سبک و سیاق موسیقی سنتی، که استاد شهرام ناظری در سال های نوجوانی و جوانی مان آن را خوانده بود و بد جوری به دل همسن و سال های من نشسته بود؛ خاطره ی خوش آن سال ها را در من زنده کرد و از بچه های با ذوق خواستم که اصل غزل را به صورت کامل پیدا کنند و به کلاس بیاورند تا همه از شنیدنش لذّت ببرند.عباس باشتنی و دانش آموز دیگری به اسم محمدامین دولت آبادی، تنها کسانی بودند که این کار را کردند.

حالا غزل زیبای استاد سخن ، سعدی:

بگذارتا بگرییم چون ابر در بهاران
کزسنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را دردیده آب حسرت
گریان چو درقیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الاّ یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته دردل
بیرون نمیتوان کرد الاّ به روزگاران
حسن سلمانی

 

 
یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:سعدی,حسن سلمانی,وداع,الهه ی الهام, :: 8:37 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: مگس ها

نویسنده: ماریانو آسوئلا

مترجم: وازریک درساهاکیان

انتشارات: نشر نو . تهران1361

تعداد صفحات: 140صفحه

 

کتاب شامل یادداشت مترجم، سخنی چند درباره ی مگس ها و نویسنده اش، نگاهی گذرا به تاریخ معاصر مکزیک و  رمان مگس هاست که در چهارده فصل شکل گرفته است. از ویژگی های این کتاب این است که هر فصل نامگذاری شده است و شخصیت ها ی حاضر در داستان در ابتدای داستان و در دو صفحه معرفی شده اند تا خواننده در هنگام خواندن رمان سردر گم نشود و اگر شخصیت ها را گم کرد بتواند به همان صفحه مراجعه کند و آنها را پیدا کند.

« ماریانو آسوئلا» نخستین داستان نویس انقلاب مکزیک، به سال 1873 در انیا آمده و درس پزشکی خواند و تا آخر عمر در کنار نویسندگی به حرفه ی پزشکی اش پرداخت.در سال 1911 به مدیریت اداره ی آموزش و پرورش ایالت محل تولدش گمارده شد...



ادامه مطلب ...

نام کتاب: آنها به اسبها شلیک می کنند.

نویسنده: هوراس مک کوی

مترجم: محمدعلی سپانلو

انتشارات: نشر نو. تهران.1362

تعداد صفحات: 189 صفحه

 

کتاب با مقدمه ای از مترجم - محمدعلی سپانلو- آغاز می شود و سپس با رمان آنها به اسبها شلیک می کنند، در سیزده فصل ادامه می یابد.

هوراس مک کوی در سال 1897 در تنسی متولد شده و در لس آنجلس در سن 58 سالگی با عارضه ی قلبی در گذشته است. اولین رمانش همین« آنها به اسبها شلیک می کنند» است که وقتی فقط 38 سال داشت، آن را نوشته و منتشر کرده است.

این کتاب غمنامه ی فرد درمانده ای است که تسلیم وضعیت اجتماعی است، اما با شیوه ی خاص خودش، فرد درملنده ی دیگری را نجات می دهد؛ حتی شده به قیمت مرگ خود...



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:هوراس مک کوی,اسبها,کلیچ,سلمانی, :: 8:57 :: نويسنده : حسن سلمانی

«آه ای آزادی...»

 


زبان ها بسته اما 

سینه ها از حرف لبریز است

غزل رازی برای دل

همان جانداروی جراح پرهیز است

بلور واژه ها خالیست لیکن

شرب شبتاب حکایت ها

میان آسمان چشم انسان ها

بسان صد غزل پرحرف و شیرین است

چراغ رهنما بشکسته اما

سرخ

دو چشم مات تاریخ معاصر

مست و بی شبهه

درون ابروان فقه و ملیت

عیان گوید :

خطر!

خاموش!

بی صحبت!

زمانه سخت خونریز است

جراید چون جراد منتشر آفت

به روی مزرع پاک بهار ماست

تن مفلوک اندیشه ز رنگ واژه ها پیداست

سخن تب دارد و هذیان این خیل سخنگویان

همان افسون ضحاک است و مار و مغز آدمها

بروب، ای آه آزادی

همه اندیشه ها را پاک

بسوزان واژه ی خود را ز قاموس بشر

زیرا

عرب با دشنه ی ایمان خونریزش

و هر تاتار با یاسای چنگیزش

و یا اهریمنان آن سر عالم

تو را خالی ترین لفظ تمام حرفها کردند

تو را جانی ترین حرف تمام عصرها کردند



 

چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:آزادی,کیومرث مویدی,الهه ی الهام, :: 9:29 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

 

 

« هدف»

 شلیک کردم

 

یکی از ما دو بایست می مرد

او می بود یا من ،هیچ کاری نمی شد کرد

و هیچ کس نمی تواند مرا سرزنش کند

تو هم اگر جای من بودی چنین می کردی

مادرم از ترس نمی تواند بخوابد؛

شاید هم

            از خطر بزرگی که در کمین من است.

شاید بهتر همین باشد

مردن

و

او را از ترس رهاندن.

بد، بد است و نگرانی همیشه هست

شاید او تک فرزند بود

هنوز خدا سکوت کرده است و چیزی نمی گوید

و حتی

کلمه ای برای هدایت ما نمی گوید

اگر آن ها مرا بکشند

اول آن پسر را خواهم یافت

تا هر چه در ذهن دارم به او بگویم

تا بدانم و درک کنم

کدام یک به بدترین وضع گلوله را حس کردیم

و از او پوزش بطلبم

اگر زهره این کار را می داشتم!

اینجا هر آنچه هست کلاف سردر گم است و پریشانی

فقط در اینجا می توان دید گریه ی مرد را یا هق هق گریه اش را

و این یعنی خدا هیچ اعتنائی به ما نمی کند

که این به راستی وضعیت اسفناک و خونباری است !

شاعر :دابلیو .اچ .آدن

مترجم:زین العابدین چمانی

تاریخ ترجمه:30شهریور 1387

سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: لاتاری، چخوف و داستان های دیگر

نویسندگان: شرلی جکسون و...

مترجم: جعفر مدرس صادقی

انتشارات: نشر مرکز 1371

تعداد صفحات: 183 صفحه

این کتاب شامل سه بخش است.

1. مقدمه ی مترجم با عنوان زنده باد داستان کوتاه

2. بخش دوم که شامل هفت داستان از هفت نویسنده معاصر است

3. شش مقاله از ناتالیاگینزبورگ و...

توضیح مترجم درباره ی کتاب: هر کدام از این داستان ها اگر بهترین داستان نویسنده اش نباشد؛ مسلماً یکی از بهترین داستان های اوست. قصد این کتاب معرفی یک جریان یا سبک و شیوه ی خاصی نیست. ملاک انتخاب خود داستان ها بوده اند و پیوند عمیقی که بین خود داستان ها وجود دارد، دزر کنار هم نشستن آن ها را توجیه می کند.و شش مقاله ی پیوست انتهای کتاب به نوعی مکمل این مجموعه است.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:لاتاری,حسن سلمانی,شرلی,داستان کوتاه, :: 22:48 :: نويسنده : حسن سلمانی

واژه های فارسی به کار رفته در قرآن (2 )


جزیه
جزیه در آیه ی توبه/۲۹ در قالب یک واژه ی حقوقی اشاره به هزینه‌ای دارد که از اهل ذمّه (غیرمسلمانانی که مورد حمایت حکومت اسلامی بودند) دریافت می‌گردید این واژه در اصل سریانی و به معنای مالیات و سرانه بوده است و همان طور که نولدکه گفته است، به شکل کزیَت نخست به فارسی و سپس به عربی وارد شده است.
آیه ها: قاتلوا الذین لا یومنون بالله ولا بالیوم الآخر ولا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون (توبه/۲۹)
جناح
این کلمه در مدینه و در آخرین آیات قرآن بسیار به کار گرفته شده است و بیش تر با عبارت «لا جناح علی» به کار رفته و به عنوان یک واژه ی حقوقی در قانون گذاری دینی به کار برده شده است. این واژه معرب واژه ی فارسی گناه است و از زبان پهلوی وارد عربی شده است. این واژه در شعر های فارسی پیش از اسلام دیده می‌شود و احتمالاپیش از اسلام به طور مستقیم از فارسی وارد عربی شده است زیرا در سریانی چون این واژه‌ای دیده نمی‌شود
آیه ها: نساء/۲۳-۲۴؛ احزاب/۵؛ اسراء/۲۴؛ نور/۲۹؛ ممتحنه/۱۰؛ نور/۵۸،۶۰-۶۱؛ احزاب/۵۱،۵۵؛ مائده/۹۳؛ نساء/۱۰۱-۱۰۲،۱۲۸؛ بقره/۱۵۸، ۱۹۸، ۲۲۹،۲۳۰،۲۳۳، ۲۳۴، ۲۳۵، ۲۳۶، ۲۴۰، ۲۸۲؛ طه/۲۲؛ قصص/۳۲؛ حجر/۸۸؛ شعراء/۲۱۵؛ انعام/۳۸؛
درهم
این واژه تنها به صورت جمع «دَراهِم» و در داستان یوسف در قرآن به کار گرفته شده است. برخی از زبان شناسان آن را معرب واژه ی داریک (نام سکه طلایی به کار گرفته شده در امپراتوری ایران) دانسته‌اند. در فارسی پهلوی drahm( گرفته شده از یونانی دراخم) به معنای سکه نقره‌ای یا به طور کلی پول در عهد ساسانیان به کار رفته است که خاستگاه اصلی واژه درم و درهم است.
آیه ها: وشروه بثمن بخس دراهم معدوده وکانوا فیه من الزاهدین (یوسف/۲۰)
دین
در قرآن واژه‌های دَینٌ (بدهی)، مَدیِنٌ (بدهکار) و همچنین فعل تَدَایَنَ (بدهکار یکدیگر شدن) به کار رفته است که مشتقات بعدی همین واژه است. منابع عربی آن را از واژه دَان (انجام دادن کاری از روی عادت) دانسته‌اند؛ اما خود واژه دَان از واژه دین مشتق شده است (همچون واژه‌های مَدینَة و دیّان) اگر چه برخی از منابع عرب زبان نیز برای این واژه هیچ ریشه‌ای ذکر نکرده و تنها آن را در واژگان غیر عربی فهرست کرده‌اند
این واژه به معنای ملت و دین از پهلوی وام گرفته شده است. در پهلوی واژه den به معنای مذهب وجود دارد که واژه های denak به معنای قانون مذهبی، ham-denبه معنای هم دین و denon به معنای مذهبی و مومن واقعی از آن شکل گرفته است. واژه ی پهلوی den نیز خود از یک واژه اوستایی شکل یافته است که این واژه اوستایی نیز احتمالن از یک واژه ی ایلامی مشتق شده است. در هر حال همین واژه خاستگاه اصلی واژه دین در فارسی امروزین است
آیه ها: این واژه بارها در قرآن به کار گرفته شده است.
رزق
این واژه در قرآن بارها برای اشاره به بخشش و روزی الهی و به عنوان یک واژه ی دینی به کار گرفته شده است. به جز اسم رزق، به صورت فعل رَزَقَ و همچنین به صورت رازق (کسی که می‌بخشد) و الرّزاق (بخشنده) نیز در قرآن به کار گرفته شده است. این واژه معرّب روزی و در اصل از واژه پهلوی روچیک به معنای نان و غذای روزانه است. در فارسی امروزی نیز واژه ی روزی به کار می‌رود. این واژه ی فارسی از راه سریانی وارد زبان عربی شده است و در دوره ی اسلامی دوباره به شکل رزق به فارسی وارد شده است. و در شعرهای قدیمی بسیار به کار رفته است
آیه ها: این واژه بارها در قرآن به کار گرفته شده است.

گرد آوری : 401
 

 

دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:واژه,فارسی,قرآن, :: 9:36 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

« راز عاشقانه زیستن»

برای شروع بهتر است از یک شعر معروف کمک بگیرم:

« به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»

البته سطح این شعر خیلی بالاتر از درک و فهم من است و برای دسترسی به مفاهیم والای آن به نردبان فلسفه و عرفان و الهیات نیاز است.شاعر عارف ما در این بیت دلیل عشق خود به تمام مظاهر خلقت و موجودات عالم را این گونه توضیح می دهد که هر کدام از این پدیده ها، اثری از خالقی مهربان است و عشق ورزی به آنها، عشقبازی با خداست.

اما بحث من خیلی ساده تر و کوچکتر از این حرفهاست. روزی دوستی از من پرسید:« چطور است که تواز کسی نفرت نداری؟ همه را دوست داری؟ یا باکسی جنگ و قهر نمی کنی؟» جوابم به دوستم این بود:« شاید چیزی شبیه موتوا قبل ان تموتوا، بمیرید پیش از آنکه بمیرید؛نظر شخصی من این است که بمیرانید قبل از این که واقعاً بمیرند. دوستان و آشنایان، پدر و مادر، خواهر و برادر، همسر و فرزندان و هر کسی را که با شما سر و کار دارد؛ بمیرانید.

برای چند لحظه چشمانتان را هم بگذارید و تصور کنید کسی را که باید دوست داشته باشید و آنچنانی که باید ، ندارید، یک بار در ذهن و خیال خودتان او را بمیرانید. زندگی را بدون او تجسم کنید.کسی که شایسته ی دوست داشتن شما بوده و شما آن را از او دریغ کرده یا به آن بی توجه بوده اید. عذاب وجدان رهایتان نمی کkn. دست التماس به سوی خدا بلند خواهید کرد و از او خواهید خواست که فقط یک بار دیگر او را به شما برگرداند، قول خواهید داد که همه چیز را جبران کنید. با خودان خواهید گفت اگر یک بار دیگر زنده بشود و به زندگی ام برگردد؛ فرزند نمونه ای برایش خواهم شد، بهترین پدر و مادر دنیا می شوم، مهربان ترین و عاشق پیشه ترین همسری می شوم که زمین و زمان کمتر دیده باشد، باوفاترین دوست عالم خواهم شد و دوستی را در حقش تمام خواهم کرد و...

حالا چشمتان را باز کنید. خدا انابه و التماس شما را شنیده و درخواستتان را پذیرفته و عزیزتان را به شما برگردانده است. حالا او زنده است و در کنار شماست.و خدا منتظر است که آیا شما به قولی که به خود و خدایتان داده اید عمل می کنید یا نه! حالا موقع جبران و عمل و دوست داشتن و عشق ورزیدن است.

این طور که بشود، نه تنها از کسی متنفر نمی شوید، بلکه عاشقانه همه را دوست خواهید داشت. حتی دشمنانتان را. چون وجود دشمن هم موهبتی است که وجوب وجود دوستان را به ما گوشزد می کند. بدون دشمن ، ما ارزش دوستان را درک نمی کنیم دشمن است که دوستیها را به ما می نمایاند. در پایان از مولانا عذر می خواهم که بعد از صدها سال، حرفی را که به اختصار و زیبایی بیان کرده ، امروز خیلی ناشیانه غرغره کردم.

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم!

تا بعد...

حسن سلمانی

دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:حسن سلمانی,عشق ورزی,الهه ی الهام,مولانا, :: 9:21 :: نويسنده : حسن سلمانی

سلام به همه ی دوستان دیروز، امروز و فردا

ممکن است از این اظهار نظر من تعجب کنید و این ادعای من که، گل هایی را می شناسم که در اواسط پاییز شکوفا شده اند؛

اما حقیقت دارد. این دو شاخه ی گل که از آشنایی با آن ها به خودم می بالم و امید بسیاری به آینده ی ادبی و علمی آنها دارم، از اعضای فعال انجمن ادبی در سال های دیروزبوده اند که امروز هر کدام برای خودشان و البته برای من کسی شده اند. شکی نیست که اگر با همین روحیه و شعور شاعرانه ای که دارند پیش بروند، روزی خواهد رسید که همه ی  ادب دوستان این سرزمین تولد آنها را به همدیگر و به زبان و ادبیات فارسی تبریک خواهند گفت. امیدوارم آن روز، فردایی باشد که خیلی نزدیک است!

محدثه عابدین پور

و

مسعوده جمشیدی

تولدتان مبارک!!!

جمعه 3 آبان 1392برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان