الهه ی الهام
انجمن ادبی
این منظومه ی بسیار زیبا ترجمه ی یک اسطوره ی اروپایی است که توسط ایرج میرزا انجام شده است.داستان ،ماجرای رویارویی زهره(الهه ی عشق و زیبایی)و منوچهر(سردار نظامی) است.زهره که خود الهه ی عشق و زیبایی است دلش گرفتار عشق جوانی به اسم منوچهر می شود و به هر نوعی تلاش می کند دل این نظامی از زنان گریزان را نرم و به سوی خود متمایل کند؛ تا جایی که کارش از رعنایی و فریبندگی به التماس می کشد. گفت و گوهای میان زهره و منوچهر دلنشین و خواندنی است.قصد من از آوردن ابیات برگزیده این منظومه ترغیب شما دوستان عزیزم به مطالعه ی کامل این منظومه است و شک ندارم بعد از خواندن زهره و منوچهر آن هم به طور کامل در دل از من تشکر خواهید کرد. زهره: ور تو ندانی چه کنی یاد گیر یاد از این زهره ی استاد گیر خیر، تو صیاد شو و من شکار من بدوم سر به پی من گذار من نه شکارم که ز تو رم کنم زحمت پای تو فراهم کنم تیر بینداز که من از هوا گیرم و در سینه کنم جا به جا من ز پی تیر تو هر سو دَوَم تیر تو هر سو رود آنجا روم چشم بنه تا که نبینی مرا من ز تو پنهان شوم این گوشه ها گر تو مرا آیی و پیدا کنی می دهمت هر چه تمنّا کنی
منوچهر: شهد لب من نمکیده است کس در قُرُق من نچریده است کس هیچ خیالی نزده راه من بدرقه ی کس نشده آه من زن نکند در دل جنگی مُقام عشق زنان است به جنگی حرام
زهره با خودش: گفت جوان هرچه بود ساده تر هست به دل باختن آماده تر مرغ رمیده نشود زود رام دام ندیده است که افتد به دام زهره برای وسوسه ی منوچهر: زندگی عشق عجب زندگیست زنده که عاشق نبود زنده نیست عشق به هر دل که کند انتخاب همچو رَوَد نرم که در دیده خواب عکس تو در چشم من افتاده است مستی چشم من از آن باده است
عقل چو از عشق شنید این سخن گفت که: یا جای تو یا جای من آه چه غرقاب مهیبی است عشق مهلکه ی پر ز نهیبی است عشق
زهره هنگام شکایت از بخت خود به منوچهر: چاشنی خوان طبیعت منم زین سبب از بین خدایان زنم گر چه همه عشق بود دین من باد بر او لعنت و نفرین من داد به من چون غم و زحمت زیاد قسمت او جز غم و زحمت مباد! تا بوَد افسرده و ناکام باد! عشق خوش آغاز و بد انجام باد! سر به سر عشق نهادن خطاست آلهه ی عشق بسی ناقلاست آلهه ی عشق بسی زیرک است پیر خرد در بر او کودک است....
نظرات شما عزیزان:
سلام خسته نباشيدوبلاگ قشنگي داريد آقاي سلماني. شعرهايي كه گذاشتيد خيلي زيباست بخصوص شعر زهره و منوچهر.يك پيشنهاد درباره نحوه متن گذاشتن روي وبلاگ براي شمادارم، اونم اينه كه شعرها رو كوتاه در حد يكي دو بيت روي صفحه اول وبلاگ بزاريد و باقيشو تو ادامه مطلبش بزاريد اينجوري وبلاگ زودتر هم بالا مياد.البته شرمنده خودتون استاديد من فقط براي يادآوري گفتم.در كل محتواي وبلاگ شما فوق العادست بخصوص كه شما و شخصيت بزرگتون رو ميشناسم.با تشكر وحيد محمودي- دانش آموز شما در سال سوم دبيرستان سال 85
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|