الهه ی الهام
انجمن ادبی
دلم برای خودم تنگ می شود اینجا و قلب ثانیه ها سنگ می شود اینجا تمام واژه ها مثل سایه خاموشند سکوت شب همه آهنگ می شود اینجا عبور گام های بی قرار تو روی دلم دوباره پر از رنگ می شود اینجا صدای گریه ی من با سکوت مبهم تو چقدر عجیب هماهنگ می شود اینجا برای وصف تمنای این دل تنها همیشه بین عبارات جنگ می شود اینجا لبخندهایت را قاب کرده ام نمی شود نگرانشان نبود کلاغ پیر این مزرعه لبخندت را خواهد دزدید آوازش در گلو خفه مانده مدت هاست می دانستی؟! آوازی که به تاراج می برد این سکوت را سال هاست کسی به رویش نخندیده دلم برایش سوخت لبخندت را رو به پنجره قاب کردم... موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|